«الیزابت هالسی» (کامرون دیاز) یک معلم فقیر در شیکاگو است که به بد دهنی در مدرسه شهرت دارد. او تصمیم دارد با نامزد پولدارش ازدواج کند تا زندگیاش متحول شود، اما طولی نمی کشد که نامزدش او را ترک می کند. اکنون او قصد دارد مخ یکی از معلمان ثروتمند مدرسه بنام «اسکات دلاکورت» (جاستین تیمبرلیک) را بزند، اما یکی دیگر از معلمان نیز عاشق اسکات است. از طرفی معلم ورزش، «راسل گتیس» (جیسون سیگل) سعی دارد به الیزابت نزدیک شود.
«کنی کارتر» (جکسن) اعضای تیم بسکت بال دبیرستان ریچموند کالیفرنیا را طوری رهبری می کند که قهرمانی ایالتی در دو قدمی شان قرار می گیرد. اما هنگامی که «کارتر» متوجه می شود نمرات درسی بچه ها پایین است، تصمیم می گیرد در استادیوم را بر روی آنان ببندد و در عوض آنان را تا نمرات شان بهتر نشده، در کتابخانه نگه دارد...
داستان فیلم در دهه های سی و چهل میلادی و در کشور ژاپن اتفاق می افتد. در این زمان دولت ژاپن از نظام مستبد امپراتوری به کشوری دموکراتیک و خواهان صلح تبدیل شده است. "چیو" (سوزاکا اوگو) دختر بچه ای است که در خانواده ای فقیر، در دهکده ای کوچک زندگی می کند. روزی والدین چیو به خاطر فقر بسیار چیو را به زنی که صاحب یگ گیشاخانه در توکیو است می فروشند و...
«ویکتور ناورسکی» از یکی کشورهای اروپای شرقی تازه به نیو یورک آمده است. دقیقا در همین زمان کشور او به سبب اختلالات و جنگ از بین می رود. از این رو ویکتور کسی است که هیچ کشوری ندارد، و از سوی امریکا قابل شناسایی نیست. به همین خاطر از ورود او به امریکا جلوگیری می شود، و از طرف دیگر امکان دیپورت شدن به کشور خودش هم نیست، و باید تا مشخص شدن شرایطش در فرودگاه باقی بماند.
سریال داستان یک جنگجوی بربر را روایت میکند که روستای جنگ زدهی خود را ترک کرده (در دنیای خیالی انیمیشن) و برای یافتن و ارتباط برقرار کردن دوباره با پسرش (در دنیای واقعی) به شهر می آید...
*
آپدیت: قسمت 11 از فصل اول اضافه شد.