میشل (ریچی) همیشه پر از ایده‌های خلاقانه برای بهتر کردن دنیا است. این کریسمس، خواهرش کری به شدت به خانه‌ای جدید نیاز دارد و میشل نقشه‌ای خلاقانه برای کمک به او طراحی می‌کند.

در دنیایی که ابرقهرمان ها برای دهه ها وجود دارند و واقعی هستند، یک حسابدار بدون قدرت های ویژه، در می یابد که شهرش توسط یک تبه کار در خطر است. همانطور که او سعی می کند توطئه ی این خلافکار را خنثی کند، خودش را در لباسی آبی و عجیب و غریب می بیند که عنوان تیک را یدک می کشد و …

یک زن ناشناس که حافظه اش را از دست داده در میدان ساعت نیویورک پیدا میشود در حالی که روی بدنش خالکوبی های عجیبی دارد…