یکی از پیروان خدایان هندی بنام ویشنو میداند که دنیای مهابهارات و جنگ های قدیمی هنوز ادامه دارند و شیطان هم حتی در سال 2898 باز هم در زمین حضور پیدا میکند برای همین خود را برای مبارزه با او اماده میکند و در این میان با افراد متفاوتی نیز اشنا میشود...
زمانی که تارا سینگ در جریان یک درگیری ناپدید می شود و گمان می رود در پاکستان دستگیر شده است، پسرش جیتی برای نجات او وارد هزارتوی می شود که هر دو باید به هر قیمتی از آن فرار کنند....
پسر یک تاجر فرش میلیونر صاحب ارث پدرش میشود و در راه رسیدن به آن هیچ چیز نمیتواند جلوی او را بگیرد تا اینکه عده ای سد راه میشوند و بازی خطرناک پول و قدرت از همینجا شروع میشود…