"فرانکی" نه ساله به همراه مادر خود از زمانی که به یاد می آورد در حال جابجا شدن از شهری به شهر دیگر بودند.مادر او برای محافظت از "فرانکی" ناشنوا حقیقت را که از پدر خود در حال فرار هستند را از او مخفی کرده است...
ماجرا در هزار سال پس از میلاد مسیح اتفاق می افتد. جنگجوی شورشی، یک چشم، که نیرویی فراطبیعی دارد، در اسارت “بارد” به سر می برد. پسرکی برده به یک چشم کمک می کند تا از زندان فرار کند و با یکدیگر سفری به اعماق تاریکی آغاز می کنند…