هنگامی که یک پنگوئن دوستداشتنی و سخنگو به نام «روی» توسط دو جنایتکار ربوده میشود، کشورش دچار آشفتگی میشود. حالا مورد اعتمادترین شوالیه سرزمین به همراه پسر جوانش باید با یکدیگر متحد شوند تا دوست پردارشان را نجات دهند.
لیدی باگ که دارای قدرت های جادویی آفرینش است، باید با مخالف خود، گربه نوآر، متحد شود تا پاریس را نجات دهد، زیرا یک شرور جدید هرج و مرج را در شهر ایجاد می کند.
در این قسمت، دراکولا همراه با خانواده و دوستانش با یک کشتی گردشی شیک و مدرن به سفری تفریحی میروند و در این بین ماجراهایی رخ میدهند که اوضاع ازین رو به آن رو میشود...
جوانی که جعبه اسرارآمیزی از بیسکوئیتهای باغ وحشی به ارث برده است حالا باید به کمک این بیسکوئیتها سیرکی را از شر عموی بدجنس خود نجات دهد. راز این بیسکوئیتها در این است که هرکس از آنها بخورد....
چهار دوست به نام های “اولیویا”، “استفانی”، “اما” و “میا” در پی پس گرفتن آهنگ به سرقت رفتهشان هستند. آن ها راهی سفری ماجراجویانه و رسیدن به شهرت می شوند اما قبل از آن باید بدانند که ارزش رفاقت بیش از هر چیز دیگریست…
درهای هتل ترنسیلوانیا اکنون به روی انسانها باز شده، اما در کنار این تغییرات "دراکولا" نگران نوهی نیمه انسان - نیمه خون آشام اش است که هیچ نشانی از خون آشام ها در او دیده نمی شود، پس تصمیم میگیرد که...
یک پدر افسرده به اسم کامرون ( مارک روفالو ) که صاحب دو دختر از همسرش مگی ( زوئی سالدانا ) است، روزگار سختی را سپری می کند. او بی پول است و قادر نیست به درستی با همسر و فرزندانش ارتباط برقرار کند. در این شرایط همسر و فرزندانش تلاش می کنند تا به او کمک کنند اما...
"دورایمُن"، یک گربهی ربات مانند است که دارای یک جیب جادویی می باشد. او از جیب جادویی اش می تواند وسایل مختلفی را در بیاورد و مشکلات را با آن ها حل کند. همچنین او دارای صاحب و دوستی به نام "نبیتا" است. اما اگر "دورایمُن" او را ترک کند چه بلایی بر سر زندگی "نبیتا" می آید؟
در آرام ترین شهر دنیا چهار کودک خوش شانس در می یابند که زندگی در پیست مسابقات خیلی خیلی زیبا تر و هیجان انگیز تر است. در این انیمیشن با "گیگ"، "ویات"، "برندون" و "ریت" آشنا می شوید، این چهار نفر برای مسابقه دادن به دنیا آمده اند و آنها رانندگان کاملا ماهری هستند و در کنار هم تبدیل به تیم "Hot Wheels" می شوند...
"گرو" (استیو کارل) که دیگر مانند گذشته خبیث نیست، تصمیم می گیرد گروهی بسازد و یک جنایتکار تازه به دوران رسیده که آرامش را از همه سلب کرده را ادب کند...
یک دزد حرفهای برای عملی شدن طرح بزرگش از سه دختر بچه یتیم، بعنوان طعمه استفاده می کند. اما بعد از مدتی می فهمد که عمیقا به آنها وابسته شده و آنها باعث تحول زندگیاش شدهاند.
آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او آواره بیابانها شده، مورد حمله گرگها قرار میگیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات میدهد و همراه خود به سفر میبرد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن بردهفروشی مرسوم است در منزل زنی پناه میگیرند.
مرد جوانی پس از مرگ ناگهانی نامزد خود در منزل خانواده او برای مدتی ماندگار می شود.هنگامی که در غم از دست دادن نامزدش به سر می برد احساس می کند به زن دیگری علاقه پیدا کرده و...
«دراگون» اکنون به پلیس ناحیه سای وان تبدیل شده و باید با اوباش، شورشی های ضد مانچو، وفاداران به مانچو، دزدان دریایی فراری، و همینطور رئیس پلیس فاسد مقابله کند...