فرانسس مککالن پس از مرگ مادرش سعی میکند در شهر نیویورک دوام آورده و زنده بماند. اما او پس از اینکه اقدام نیکوکارانهای را انجام میدهد ، در مسیر یک پیانیست مرموز به نام گرتا قرار میگیرد و پس از آن اتفاقاتی عجیب و شوم رخ میدهد که…
"مارتین" تا قبل از اینکه تمام کشور دچار یک فاجعه وحشتناک شود، یک نوجوان معمولی بود. اما حالا یک اپیدمی در آنچه از شهرهای متروک امریکا باقی مانده، انسانها را به جانورانی خون آشام تبدیل کرده است. اکنون «میستر» که خون آشامها را شکار می کند، تصمیم دارد مارتین را در سلامت کامل به کانادا ببرد.