رونی، که خود را مادر سال میداند، به دخترش آدری همه چیز داده است. اما زمانی که آدری در کما فرو میرود، رونی چارهای جز ادامه دادن رویاهایشان با به عهده گرفتن هویت او ندارد.
وقتی لیو به لندن نقل مکان می کند، با گروهی مرموز از پسران آشنا می شود که او را به دنیای سفر رویایی می کشانند. او و گروه رؤیایی سرگردانش مراسمی را برای تحقق بزرگترین رویای خود برگزار می کنند.