ژولیت فارست معتقد است که مرگ پدرش در سانحه اتومبیل کوهستانی یک تصادف نبوده و پدرش به قتل رسیده است. او برای اثبات حرفش، یک کارآگاه خصوصی را استخدام می کند...
باکستر در شرکت بیمهٔ بسیار بزرگی کارمند جزء است. او مجرد است و در آپارتمانی به تنهایی زندگی میکند. بعضی از مدیران میانی شرکت برای این که ساعتی با معشوقهٔ خود خلوت کنند از آپارتمان باکستر استفاده میکنند. باکستر مردی شریف و خجالتی است و هیچ دوست یا معشوقهای ندارد اما عاشق دختر جوانی به نام فرن است...
« فیلیپ فرانسیس کوییگ » ( بوگارت ) ، ناخداى تازهى « ناوشکن کین » بلافاصله پس از شروع کار ، تسلطش را بر افرادش اعمال مىکند و رفتارهایى عصبى از خود نشان مىدهد .
« والتر نف » ( مک موراى ) زخمى وارد دفتر کارش مىیشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعریف میکند: این که چطور به عنوان مأمور بیمه به خانه ى آقاى « دیتریکس » رفت و به خانم خانه، « فیلیس » ( استانویک ) دل باخت، طورى که قبول کرد در نقشه ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او همدستى کند...