هنگامی که یک اتفاق باعث می شود یک دختر معمولی رویاهایی از آینده داشته باشد که برای نجات خانواده و اثبات وضعیت عقلی خود مجبور به مسابقه با زمان می شود و ...
یک بردار و خواهر بعد از مرگ ناگهانی و مشکوک پدرشان به خانه خود در نیوارلئان میروند و متوجه میشوند که نامادری آنها سعی در بالا کشیدن اموال پدرشان دارد و ...
دو جوان کند ذهن و احمق بعد از شبی خوش گذرانی در پارتی، صبح از خواب بیدار می شوند و یادشان نمی آید که ماشین شان را کجا پارک کرده اند، و از اینجا ماجراهای متعددی برایشان پیش می آید...
"سانی کوفکس"، مجردی سی ساله و بی فکر و خیال است که هرگز زیر بار مسئولیت های بزرگ سالی نرفته است. اما وقتی متوجه می شود اگر زودتر وارد گود نشود تا آخر عمرش تنها خواهد ماند، برای آن که به محبوبه اش نشان دهد می تواند با مسئولیت های بزرگ سالی دست و پنجه نرم کند، پسر بچه ی پنج ساله ای به نام "جولیان" را به فرزندخواندگی قبول می کند...